مامان این روزا جلوی خواستم کوتاه اومده اینو از نگاهش می فهمم اونم فهمیده اینبار با هربار که فقط حرفشو زدم فرق داره این بار حتی راه رفتم حرف زدنمم هم برای رسیدن به خواستم بر میدارم اما بابا راضی نیست میگه الکیه و اینکه اینکار نیاز به پشتوانه مالی داره که الان با این وضع اقتصادی شرایطش نیست تازه باید هر جور شده برم تهران و اینم یکی دیگه از مشکلاتمه از اونجایی که هیچ کس و تهران ندارم و فقط خداخدا می کنم یه جوری از طریق دانشگاه بتونم بیام اینجوری دیگه مخالفت نمی کنه راه پیش روم خیلی پستی و بلندی داره ولی من دلگرمم خیلی انگار اینبار عجیب قراره همه چی درست بشه .

خدایا خودت درستش کن

فقط ,خواستم ,خیلی ,تهران ,بیام ,بتونم ,فقط خداخدا ,خداخدا می ,و فقط ,ندارم و ,و تهران

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دخترونه خاطرات آقای کم حرف خاطرات اورداپ کام تخفیف دونی پاشنه بلند shahrfarshe 21125315 وبلاگ شخصی فرهاد داودوندی بارنجی ها ، با ما بهترین باشید. «تولید؛ پشتیبانی‌ها، مانع‌زدایی‌ها» شعار سال 1400